رويكرد استراتژيك به اخبار آخرالزمان(3)
رويكرد استراتژيك به اخبار آخرالزمان(3)
رويكرد استراتژيك به اخبار آخرالزمان(3)
نويسنده: محسن قنبريان
ميدانيم، سفيانيها, حسنيها, نفس زكيهها و … متعددي در دوران معاصر معصومين بودهاند اين موجب پيدايش اين سؤال شده است كه آيا اينان از اخبار آخرالزمان سوء استفاده كرده, خود را چنين ناميدهاند، يا اخبار همينها را منظور داشتهاند! پس آيا موعد اين نشانهها به سرآمده، يا تفصيلي در كار است؟
غير از اين توليداتي كه بر اساس ترجمان انتظار ظهور به رجا و آرزوي و اميد ساخته و پرداخته شده و در لايههاي فرهنگي جامعه نفوذ كرده (يعني عمدة توليدات مهدويت) هم كمبودهاي بسياري دارد كه موجب فعاليت لازم و زمينهسازي ظهور نشده است. در اين ترجمان از انتظار، هميشه كار براي ظهور و زمينهسازي را بايد به آن سنجاق كرد و هرگز از بطن آن نميجوشد. در حالي كه در انتظار با ترجمان درست، جدّ و جهد جزو ذات آن بوده و از عوارض تحميل شده به آن نيست.امام صادق((علیه السلام)) در روايات، جدّيت و انتظار را عطف به هم نموده، در واقع انتظار را به معناي جديتي خاص در عصر غيبت معرفي فرمود:
براي ما دولتي است كه هر زمان خداوند بخواهد آن را محقق ميسازد... آنگاه فرمود: هر كس دوست ميدارد از ياران قائم((علیه السلام)) باشد بايد منتظر باشد و در اين حال به پرهيزگاري و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حالي كه منتظر است. پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم به پا خيزد پاداش او همچون پاداش كسي خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است. پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد. گوارا باد بر شما اي گروه مشمول رحمت خداوند.1
دو نفر را تصور كنيد كه يكي منتظر «مهماني محبوب» باشد و يكي منتظر «حكم دادگاه خويش». در هر دو نفر ميزاني از خوف، رجا، فعاليت و ... وجود دارد اما با هندسة متفاوت. لذا سيماي انتظار آن متفاوت است. در نفر اول درصد اميد چندين برابر درصد خوف است (ولو احتمال حادثة ديدن محبوبش وجود دارد) او بسيار فعال است؛ روزش از ساعتهاي ابتدايي صبح شروع شده، كارها را با دقت بيشتر انجام ميدهد حتي اعاده و تكرار دارد (مثلاً چند بار غبارگيري ميكند) اما در نفر دوم، درصد خوف بسيار بالاتر از اميد است (ولو احتمال تبرئه شدن هم ميدهد) او منفعل است. كار يوميهاش را هم انجام نميدهد و دستش به كار نميرود. سرد و بينشاط است (برعكس اولي).
ميبينيد متعلق انتظار كاملاً در انتظار فرد تأثير مينهد. قرآن به كفّار از زبان پيامبر مؤمنان ميگويد: « انتظروا فإنّي معكم من المنتظرين؛2 پس انتظار كشيد كه من نيز همراه شما از انتظار كشندگانم» هر دو منتظر باشند هم مؤمن هم كافر. اما تلقّي و رويكرد هر دسته از قيامت انتظار آنها را شكلي خاص ميدهد. مؤمنان غير از باور، آن را نزديك ميبينند و با شناخت خاص از صفات جمال و جلال الهي به نوعي خاص خود را مهيا كرده، با امور آخرتي مواجهه مينمايند. اما كافران يا آن را باور ندارند يا مظنون و دور دست ميپندارند. پس آن را جدي نگرفته، سيماي انتظار در آنها نوع ديگري است. انتظار انعكاس فرداست در ظرف امروز، آنقدر كه ظرفيتش را دارد. انتظار همهاش آمادگي است؛ آمادگي براي مواجهه با فرداي شناخته شده. لذا منتظر آن قدر متأثر از منتظَر است كه تو گويي بوم نقاشي آن و آينة انعكاس آن است.
اگر اين انتظار از فرج و ظهور شايع شود، شناخت مختصات ظهور نقش جدي در شكلگيري و ريختيابي انتظار ـ اين پر فضيلتترين عبادت غيبت ـ پيدا ميكند. از واضحترين مشخصة ظهور مثال بياوريم: عدل و ظلم.اگر باور كنيم بن بست نهايي زندگي بشر بن بست ظلم است ـ نه حملة فضاييها يا هجوم شهاب سنگها و ... آن گونه كه كمپانيهاي هاليوود تصوير ميكنند ـ اين باور نوعي خاص از انتظار در ما شكل ميدهد و نسبت به مصاديق عدل و ظلم در عرصه فردي، اجتماعي و بينالمللي روي كرد تازهاي مييابيم. كاري نميكنيم كه خودمان يا عمل متصل يا منفصلمان جزئي از بنبست آخرالزمان باشد يا به علت درك غلط از بنبست يا عدم درك مصاديق آن به شعب و مراتب بنبست نهايي پيوسته و دلبسته باشيم و بخشي از سنگرهاي ضدّيت با منجي عالم در انگيزه و انگيزش ما خانه داشته باشد. آمادگي عمومي براي جهان پر از ظلم مبهمتر از آمادگي براي بازگشت عصر يخ بندان يا گودزيلاها و ... نيست گرچه غريبتر است.يك توجه ضروري فرهنگي در اينجا لازم است. نقش فيلمهاي علمي ـ تخيلياي كه ساخت فرداهاي موهوم و غير واقعي را در دستور خود دارند، در جهت دادن به ذهنيت جوامع، حتي جهت دهي به تحقيقات، اختراعات و تخصيص بودجهها و ... را چقدر ميدانيد؟
قبل از صرف هزينه دربارة تحقيقات زندگي در مريخ و ساخت تكنولوژي لازم براي آن يا اخذ استراتژي مناسب عليه مسلمانان و آمادگي براي جنگ تمدنها يا هر فرداي ديگر بايد ذهنيّت عمومي جامعه فراهم شود و اين كا را رسانهها انجام ميدهند. وقتي اين فرداها با توليدات متكثر به همة لايههاي ذهن و عمل مخاطبان نفوذ كرد، در جامعه انتظاري خاص شكل ميگيرد يعني براي آن مواجهه باور شده، گارد لازم بسته ميشود، نيروهاي انساني آرايش لازم را ميگيرند كه چند درصد صرف كدام رشته علمي و عملي شود؟ سياستمداران طرح و لايحة مناسب را آماده ميكنند و دهها اتفاق ديگر.اما اي عجب كه رسانهها و مراكز فرهنگي ما نيز پا جاي آنها نهاده و كاملاً مصرفكنندة همان توليداتند. دربارة آماده كردن ذهنيت شيعيان براي فرداي ظهور و در نتيجه شكلگيري انتظار مناسب براي مواجهه با آن فرداي مقدس، كاري در خور انجام نميگيرد. واقعيت اين است كه از آنچه دربارة مفهوم انتظار و نحوة شكلگيري آن گفتيم، اين نتيجه گرفته ميشود كه با ارائة تصويري روشن از فرداي پيشرو خود درصد بالايي از اين راه طي ميشود و لااقل در آحاد جامعه، انتظار ريخت مناسب خود را ميگيرد. براي نمونه اگر اين خبر را قبول كرديم كه فتنة دجّال بيشتر زنان و جوانان را مفتون ميكند، پرسشهايي طرح ميشود: شعاع اين فتنه تا كجاست؟ آيا تمام جهان يا مناطقي از ايران؟ سنخ اين فتنه چيست؟ و در چه حوزهاي ميباشد؟ و ...
پاسخ به اين پرسشها در روايات يافته ميشود كه جمعبندي آن نماي روشن از اين فتنه ميدهد آيا با يافتن اين نماي روشن، زنان و جوانان شيعه و منتظري كه در آرزوي لقاي صاحب خويشاند خود را متناسب با آن تجهيز نميكنند؟ و آيا چنين آمادگياي ـ چنان كه گذشت ـ از بار فتنة او نميكاهد و مراحل ظهور تا پر شدن زمين از عدل را تسريع نميدهد؟ اين مثالي كوچك دربارة ريخت دادن انتظار در آحاد شيعيان بود. اما بحث از اينكه فردا چه انتظار و استراتژياي را براي حاكميتها پديد ميآورد، پس از بررسي متد كشف استراتژيها پيگيري ميكنيم.
الفـ نسبت واژگان محوري با هم: واژگاني مثل «امرما», «دولت ما», «فرج», «ظهور», «اشراط الساعه؛ علائم قيامت», «آخرالزمان» و … واژگاني محوري در اين بحثاند كه بايد منطقه پوشش آنها و نسبت همپوشاني آنها با ظهور حضرت حجت((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) شناخته شود. آيا هر كجا در روايات، «زماني» براي دولت يا فرج معين و علائمي ذكر شده، منظور ظهور حضرت حجت((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) است؟ آيا «اشراط الساعـ[» با ظهور امام((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) يكي است؟ آخرالزمان كدام برهه از تاريخ است آيا با اواخر دوران غيبت تا ظهور همپوشاني دارد؟
پاسخ مثبت يامنفي به اين گونه پرسشها دامنه گردآوري ما را بسيار تحت تأثير خود ميبرد. نمونهاي از بحث همپوشاني يا عدم همپوشاني فرج با ظهور را در قسمت قبل، خوانديد؛ بحثي كلامي ـ تفسيري كه تأثيري تمام در گردآوري روايات آخرالزمان و ظهور دارد. برخي نويسندگان تصريح كردهاند.3 كه در برخي روايات «الساعـ[» به ظهور حضرت تأويل شده و روايات «اشراط الساع» را به نشانههاي ظهور تفسير كرديم اما برخي ديگر كاملاً با آن مخالفند و اين علائم را مخصوص قيامت ميدانند.4
بـ نشانههاي تاريخي و علائم زمانمند! بر اساس گزارشات تاريخي
ميدانيم، سفيانيها, حسنيها, نفس زكيهها5 و … متعددي در دوران معاصر معصومين بودهاند اين موجب پيدايش اين سؤال شده است كه آيا اينان از اخبار آخرالزمان سوء استفاده كرده, خود را چنين ناميدهاند، يا اخبار همينها را منظور داشتهاند! پس آيا موعد اين نشانهها به سرآمده، يا تفصيلي در كار است؟!دهها سؤال ريز ديگر ذيل اين فروض مطرح ميشود كه در مجموع نحوة پاسخ به آنها تأثير شايان توجهي بر دامنة گردآوري اخبار مربوط به آستانة ظهور مينهد. اگر به هر تحليل، قسمي از اخبار را مربوط به وقايع تاريخي گذشته بدانيم ديگر آنها اخبار غيبي آينده نيستند و در كشف مختصّات ظهور نقشي ندارند و به كار نميآيند.به بيان ديگر بايد پرسيد آيا هر جا سخن «رايات سود؛ پرچمهاي سياه» يا «خروج سفياني» و مانند آن است، نشانة ظهور قائم است؟ اگر پاسخ مثبت باشد دامنه گردآوري روايات آخرالزمان زياد ميشود و البته تعارض و ناسازگاريهايي هم رخ مينماياند كه حلّ آنها آسان نيست. براي نمونه دربارة خروج خراساني و پرچمهاي آمده از خراسان, در رواياتي ذمّ شده و در رواياتي مدح!6 در رواياتي موجب سقوط بنيعباس معرفي ميشود و در رواياتي به عكس!7 يا دربارة پرچمهاي سياه، سه دسته روايت وجود دارد: الف) رواياتي كه هيچ اشارهاي به قائم نداشته و مطلق است.ب) رواياتي كه نام بنيعباس و بنياميه را با خود دارد.ج) رواياتي كه از فرج يا امام مهدي((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) در آن خبر داده شده است.8اگر هر سه را جمع كرده مكمل هم بگيريم و نشانة ظهور تلقي كنيم پهنة وسيعتري رخ ميدهد و البته باز تعارضاتي رخ مينماياند. در يك روايت ميفرمايد: «ولو روي برف باشد خود را به آنها برسانيد».9 اما در ديگري ميفرمايد: «هيچ كاري نكنيد!»10
پرسش ديگر اين كه آيا «پرچمهاي سياه» و پرچمهاي خراسان» يكي هستند يا دوتا؟ پاسخ به مثل اين پرسشها نيز در دسته بندي روايات تأثير عمده دارد.
ج ـ جداسازي نشانههاي منسوخ شده: در بين آنچه از دو فيلتر قبلي گذشته و آخرالزماني ماندهاند، احتمال ديگري پيش ميآيد و آن اينكه ثبوتاً معتقديم «بداء» در امر ظهور نيز، مثل هر تقدير الهي ديگر قابل رخ دادن است اما اثباتاً هم اخباري در دست است كه اين بداءها را نشان داده است (مثل روايات گذشته دربارة سال 70، سال 140 و …) حال پرسش اساسي اين است كه، وقتي قرار» سال 140 بوده است ائمه هدي((علیهم السلام)) نشانههايي براي آن ذكر كردهاند حال كه به تأخير افتاده است تكليف اين نشانهها چيست؟!11
آيا آنها هم منتقل شدهاند يا آن نشانهها رخ دادهاند اما اتفاق فرج يا ظهور با آنها رخ نداده و از اين رو از اول تاريخ نبودهاند و نشانة ظهور بودهاند لكن الان ديگر تاريخياند و زمانشان سپري شده است؟آيا ميتوان ادعا كرد نشانههايي كه از امامان قبل از بداء در دستمان است و در اخبار امامان بعدي تكرار نشدهاند، توسط بداء منسوخ شده و نشانههايي كه تكرار شدهاند باقي هستند؟!براي نمونه، دربارة برخي نشانهها تا امام كاظم((علیه السلام)) روايت در دست است اما از امام هفتم به بعد، ذكر نشده است اما برخي نشانهها مثل اخبار سفياني تا امام دوازدهم تكرار شدهاند. مقابل اين ادعا اين است كه تكرار وجه انحصاري براي ماندگاري يا منسوخ شدن نشانه نيست زيرا همة اخبار اهل بيت((علیها السلام)) به ما نرسيده است و اين احتمال هست كه تكرار نشانهها در كلام امامان بعد به دست ما نرسيده باشد. از اين رو اگر علامت در كلام امامان آخر تكرار شده كه مسلم است هم چنان برقرار است اما غير از اين سياق پيش از بداء نيز درخور توجه است. از سياق اخبار گاهي نوعي ملازمت بين ظهور و علامت فهميده ميشود و گاهي فقط نوعي مقارنت. ملازمت را ميتوان از تعابيري مثل: «ظهور اتفاق نميافتد مگر…»، يعني «نشانههاي حتمي ظهور» فهميد. اگر چنين سياقي در روايت باشد، ولو در كلام امامان بعد تكرار هم نشده باشد همچنان باقي است و منسوخ نشده است. همچنين اگر نشانهاي رخ داده، ولي انطباق اجمالي دارد و شاهدي بر تكرار اين علامت براي ظهور وجود دارد، باز هم منسوخ نشده است و تنها در صورتي كه نشانه رخ داده و هيچ شاهدي هم بر تكرار نيست آن علامت منسوخ شده است. براي نمونه روايات پرچمهاي سياه پس از امام صادق((علیه السلام)) نقل نشده است يعني از سال 140 ـ كه بداء در ظهور بوده ـ به بعد تكرار نشده است و از سويي مظان انطباق با پرچم عباسيان (كه آنها را مسودّه و سياهجامگان ميناميدند) كه حدود سال 130 ق. رخ داد هم دارد. اما به رغم عدم تكرار و شباهت با خروج عباسيان باز نميتوان گفت روايات پرچمهاي سياه براي ظهور قائم((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) علامت نيستند و منسوخ شدهاند، چون رواياتي در دست است كه از دو پرچم سياه در تاريخ خبر ميدهد: مثلاً رسول الله((صلی الله علیه وآله)) فرمود:
پرچمهاي سياه بنيعباس از مشرق بيرون ميآيد و پس از مدتي بيرقهاي سياه كوچكي از مشرق آشكار ميشود كه با مردمي از فرزندان ابوسفيان و يارانش ميجنگند و از مهدي پيروي ميكنند.12
هم چنين روايتي ديگر بدين مضمون كه، دو پرچم سياه از خراسان هست: يكي براي بنيعباس و يكي صاحبان آن پرچمها كلاه سياه و لباس سفيد بر تن دارند و جلودارشان مردي به نام «شعيب بن صالح» است كه قيام او تا واگذاري حكومت به مهدي 72 ماه است.13
اگر اين دو روايت را معتبر بدانيم، به رغم اتفاق افتادن پرچمهاي سياه قبل از سال 140 ق. هم نميتوان حكم به منسوخ بودن آنها كرد.
/س
اشاره:
ترويج معناي استراتژيک انتظار در مقابل انتظار فردي
غير از اين توليداتي كه بر اساس ترجمان انتظار ظهور به رجا و آرزوي و اميد ساخته و پرداخته شده و در لايههاي فرهنگي جامعه نفوذ كرده (يعني عمدة توليدات مهدويت) هم كمبودهاي بسياري دارد كه موجب فعاليت لازم و زمينهسازي ظهور نشده است. در اين ترجمان از انتظار، هميشه كار براي ظهور و زمينهسازي را بايد به آن سنجاق كرد و هرگز از بطن آن نميجوشد. در حالي كه در انتظار با ترجمان درست، جدّ و جهد جزو ذات آن بوده و از عوارض تحميل شده به آن نيست.امام صادق((علیه السلام)) در روايات، جدّيت و انتظار را عطف به هم نموده، در واقع انتظار را به معناي جديتي خاص در عصر غيبت معرفي فرمود:
براي ما دولتي است كه هر زمان خداوند بخواهد آن را محقق ميسازد... آنگاه فرمود: هر كس دوست ميدارد از ياران قائم((علیه السلام)) باشد بايد منتظر باشد و در اين حال به پرهيزگاري و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حالي كه منتظر است. پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم به پا خيزد پاداش او همچون پاداش كسي خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است. پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد. گوارا باد بر شما اي گروه مشمول رحمت خداوند.1
انتظار به مثابة يك كل
دو نفر را تصور كنيد كه يكي منتظر «مهماني محبوب» باشد و يكي منتظر «حكم دادگاه خويش». در هر دو نفر ميزاني از خوف، رجا، فعاليت و ... وجود دارد اما با هندسة متفاوت. لذا سيماي انتظار آن متفاوت است. در نفر اول درصد اميد چندين برابر درصد خوف است (ولو احتمال حادثة ديدن محبوبش وجود دارد) او بسيار فعال است؛ روزش از ساعتهاي ابتدايي صبح شروع شده، كارها را با دقت بيشتر انجام ميدهد حتي اعاده و تكرار دارد (مثلاً چند بار غبارگيري ميكند) اما در نفر دوم، درصد خوف بسيار بالاتر از اميد است (ولو احتمال تبرئه شدن هم ميدهد) او منفعل است. كار يوميهاش را هم انجام نميدهد و دستش به كار نميرود. سرد و بينشاط است (برعكس اولي).
ميبينيد متعلق انتظار كاملاً در انتظار فرد تأثير مينهد. قرآن به كفّار از زبان پيامبر مؤمنان ميگويد: « انتظروا فإنّي معكم من المنتظرين؛2 پس انتظار كشيد كه من نيز همراه شما از انتظار كشندگانم» هر دو منتظر باشند هم مؤمن هم كافر. اما تلقّي و رويكرد هر دسته از قيامت انتظار آنها را شكلي خاص ميدهد. مؤمنان غير از باور، آن را نزديك ميبينند و با شناخت خاص از صفات جمال و جلال الهي به نوعي خاص خود را مهيا كرده، با امور آخرتي مواجهه مينمايند. اما كافران يا آن را باور ندارند يا مظنون و دور دست ميپندارند. پس آن را جدي نگرفته، سيماي انتظار در آنها نوع ديگري است. انتظار انعكاس فرداست در ظرف امروز، آنقدر كه ظرفيتش را دارد. انتظار همهاش آمادگي است؛ آمادگي براي مواجهه با فرداي شناخته شده. لذا منتظر آن قدر متأثر از منتظَر است كه تو گويي بوم نقاشي آن و آينة انعكاس آن است.
اگر اين انتظار از فرج و ظهور شايع شود، شناخت مختصات ظهور نقش جدي در شكلگيري و ريختيابي انتظار ـ اين پر فضيلتترين عبادت غيبت ـ پيدا ميكند. از واضحترين مشخصة ظهور مثال بياوريم: عدل و ظلم.اگر باور كنيم بن بست نهايي زندگي بشر بن بست ظلم است ـ نه حملة فضاييها يا هجوم شهاب سنگها و ... آن گونه كه كمپانيهاي هاليوود تصوير ميكنند ـ اين باور نوعي خاص از انتظار در ما شكل ميدهد و نسبت به مصاديق عدل و ظلم در عرصه فردي، اجتماعي و بينالمللي روي كرد تازهاي مييابيم. كاري نميكنيم كه خودمان يا عمل متصل يا منفصلمان جزئي از بنبست آخرالزمان باشد يا به علت درك غلط از بنبست يا عدم درك مصاديق آن به شعب و مراتب بنبست نهايي پيوسته و دلبسته باشيم و بخشي از سنگرهاي ضدّيت با منجي عالم در انگيزه و انگيزش ما خانه داشته باشد. آمادگي عمومي براي جهان پر از ظلم مبهمتر از آمادگي براي بازگشت عصر يخ بندان يا گودزيلاها و ... نيست گرچه غريبتر است.يك توجه ضروري فرهنگي در اينجا لازم است. نقش فيلمهاي علمي ـ تخيلياي كه ساخت فرداهاي موهوم و غير واقعي را در دستور خود دارند، در جهت دادن به ذهنيت جوامع، حتي جهت دهي به تحقيقات، اختراعات و تخصيص بودجهها و ... را چقدر ميدانيد؟
قبل از صرف هزينه دربارة تحقيقات زندگي در مريخ و ساخت تكنولوژي لازم براي آن يا اخذ استراتژي مناسب عليه مسلمانان و آمادگي براي جنگ تمدنها يا هر فرداي ديگر بايد ذهنيّت عمومي جامعه فراهم شود و اين كا را رسانهها انجام ميدهند. وقتي اين فرداها با توليدات متكثر به همة لايههاي ذهن و عمل مخاطبان نفوذ كرد، در جامعه انتظاري خاص شكل ميگيرد يعني براي آن مواجهه باور شده، گارد لازم بسته ميشود، نيروهاي انساني آرايش لازم را ميگيرند كه چند درصد صرف كدام رشته علمي و عملي شود؟ سياستمداران طرح و لايحة مناسب را آماده ميكنند و دهها اتفاق ديگر.اما اي عجب كه رسانهها و مراكز فرهنگي ما نيز پا جاي آنها نهاده و كاملاً مصرفكنندة همان توليداتند. دربارة آماده كردن ذهنيت شيعيان براي فرداي ظهور و در نتيجه شكلگيري انتظار مناسب براي مواجهه با آن فرداي مقدس، كاري در خور انجام نميگيرد. واقعيت اين است كه از آنچه دربارة مفهوم انتظار و نحوة شكلگيري آن گفتيم، اين نتيجه گرفته ميشود كه با ارائة تصويري روشن از فرداي پيشرو خود درصد بالايي از اين راه طي ميشود و لااقل در آحاد جامعه، انتظار ريخت مناسب خود را ميگيرد. براي نمونه اگر اين خبر را قبول كرديم كه فتنة دجّال بيشتر زنان و جوانان را مفتون ميكند، پرسشهايي طرح ميشود: شعاع اين فتنه تا كجاست؟ آيا تمام جهان يا مناطقي از ايران؟ سنخ اين فتنه چيست؟ و در چه حوزهاي ميباشد؟ و ...
پاسخ به اين پرسشها در روايات يافته ميشود كه جمعبندي آن نماي روشن از اين فتنه ميدهد آيا با يافتن اين نماي روشن، زنان و جوانان شيعه و منتظري كه در آرزوي لقاي صاحب خويشاند خود را متناسب با آن تجهيز نميكنند؟ و آيا چنين آمادگياي ـ چنان كه گذشت ـ از بار فتنة او نميكاهد و مراحل ظهور تا پر شدن زمين از عدل را تسريع نميدهد؟ اين مثالي كوچك دربارة ريخت دادن انتظار در آحاد شيعيان بود. اما بحث از اينكه فردا چه انتظار و استراتژياي را براي حاكميتها پديد ميآورد، پس از بررسي متد كشف استراتژيها پيگيري ميكنيم.
نيازهاي متدولوژيك و استنباطي
1. تنظيم چارچوب كلامي ـ تفسيري در مقام گردآوري:
الفـ نسبت واژگان محوري با هم: واژگاني مثل «امرما», «دولت ما», «فرج», «ظهور», «اشراط الساعه؛ علائم قيامت», «آخرالزمان» و … واژگاني محوري در اين بحثاند كه بايد منطقه پوشش آنها و نسبت همپوشاني آنها با ظهور حضرت حجت((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) شناخته شود. آيا هر كجا در روايات، «زماني» براي دولت يا فرج معين و علائمي ذكر شده، منظور ظهور حضرت حجت((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) است؟ آيا «اشراط الساعـ[» با ظهور امام((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) يكي است؟ آخرالزمان كدام برهه از تاريخ است آيا با اواخر دوران غيبت تا ظهور همپوشاني دارد؟
پاسخ مثبت يامنفي به اين گونه پرسشها دامنه گردآوري ما را بسيار تحت تأثير خود ميبرد. نمونهاي از بحث همپوشاني يا عدم همپوشاني فرج با ظهور را در قسمت قبل، خوانديد؛ بحثي كلامي ـ تفسيري كه تأثيري تمام در گردآوري روايات آخرالزمان و ظهور دارد. برخي نويسندگان تصريح كردهاند.3 كه در برخي روايات «الساعـ[» به ظهور حضرت تأويل شده و روايات «اشراط الساع» را به نشانههاي ظهور تفسير كرديم اما برخي ديگر كاملاً با آن مخالفند و اين علائم را مخصوص قيامت ميدانند.4
بـ نشانههاي تاريخي و علائم زمانمند! بر اساس گزارشات تاريخي
ميدانيم، سفيانيها, حسنيها, نفس زكيهها5 و … متعددي در دوران معاصر معصومين بودهاند اين موجب پيدايش اين سؤال شده است كه آيا اينان از اخبار آخرالزمان سوء استفاده كرده, خود را چنين ناميدهاند، يا اخبار همينها را منظور داشتهاند! پس آيا موعد اين نشانهها به سرآمده، يا تفصيلي در كار است؟!دهها سؤال ريز ديگر ذيل اين فروض مطرح ميشود كه در مجموع نحوة پاسخ به آنها تأثير شايان توجهي بر دامنة گردآوري اخبار مربوط به آستانة ظهور مينهد. اگر به هر تحليل، قسمي از اخبار را مربوط به وقايع تاريخي گذشته بدانيم ديگر آنها اخبار غيبي آينده نيستند و در كشف مختصّات ظهور نقشي ندارند و به كار نميآيند.به بيان ديگر بايد پرسيد آيا هر جا سخن «رايات سود؛ پرچمهاي سياه» يا «خروج سفياني» و مانند آن است، نشانة ظهور قائم است؟ اگر پاسخ مثبت باشد دامنه گردآوري روايات آخرالزمان زياد ميشود و البته تعارض و ناسازگاريهايي هم رخ مينماياند كه حلّ آنها آسان نيست. براي نمونه دربارة خروج خراساني و پرچمهاي آمده از خراسان, در رواياتي ذمّ شده و در رواياتي مدح!6 در رواياتي موجب سقوط بنيعباس معرفي ميشود و در رواياتي به عكس!7 يا دربارة پرچمهاي سياه، سه دسته روايت وجود دارد: الف) رواياتي كه هيچ اشارهاي به قائم نداشته و مطلق است.ب) رواياتي كه نام بنيعباس و بنياميه را با خود دارد.ج) رواياتي كه از فرج يا امام مهدي((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) در آن خبر داده شده است.8اگر هر سه را جمع كرده مكمل هم بگيريم و نشانة ظهور تلقي كنيم پهنة وسيعتري رخ ميدهد و البته باز تعارضاتي رخ مينماياند. در يك روايت ميفرمايد: «ولو روي برف باشد خود را به آنها برسانيد».9 اما در ديگري ميفرمايد: «هيچ كاري نكنيد!»10
پرسش ديگر اين كه آيا «پرچمهاي سياه» و پرچمهاي خراسان» يكي هستند يا دوتا؟ پاسخ به مثل اين پرسشها نيز در دسته بندي روايات تأثير عمده دارد.
ج ـ جداسازي نشانههاي منسوخ شده: در بين آنچه از دو فيلتر قبلي گذشته و آخرالزماني ماندهاند، احتمال ديگري پيش ميآيد و آن اينكه ثبوتاً معتقديم «بداء» در امر ظهور نيز، مثل هر تقدير الهي ديگر قابل رخ دادن است اما اثباتاً هم اخباري در دست است كه اين بداءها را نشان داده است (مثل روايات گذشته دربارة سال 70، سال 140 و …) حال پرسش اساسي اين است كه، وقتي قرار» سال 140 بوده است ائمه هدي((علیهم السلام)) نشانههايي براي آن ذكر كردهاند حال كه به تأخير افتاده است تكليف اين نشانهها چيست؟!11
آيا آنها هم منتقل شدهاند يا آن نشانهها رخ دادهاند اما اتفاق فرج يا ظهور با آنها رخ نداده و از اين رو از اول تاريخ نبودهاند و نشانة ظهور بودهاند لكن الان ديگر تاريخياند و زمانشان سپري شده است؟آيا ميتوان ادعا كرد نشانههايي كه از امامان قبل از بداء در دستمان است و در اخبار امامان بعدي تكرار نشدهاند، توسط بداء منسوخ شده و نشانههايي كه تكرار شدهاند باقي هستند؟!براي نمونه، دربارة برخي نشانهها تا امام كاظم((علیه السلام)) روايت در دست است اما از امام هفتم به بعد، ذكر نشده است اما برخي نشانهها مثل اخبار سفياني تا امام دوازدهم تكرار شدهاند. مقابل اين ادعا اين است كه تكرار وجه انحصاري براي ماندگاري يا منسوخ شدن نشانه نيست زيرا همة اخبار اهل بيت((علیها السلام)) به ما نرسيده است و اين احتمال هست كه تكرار نشانهها در كلام امامان بعد به دست ما نرسيده باشد. از اين رو اگر علامت در كلام امامان آخر تكرار شده كه مسلم است هم چنان برقرار است اما غير از اين سياق پيش از بداء نيز درخور توجه است. از سياق اخبار گاهي نوعي ملازمت بين ظهور و علامت فهميده ميشود و گاهي فقط نوعي مقارنت. ملازمت را ميتوان از تعابيري مثل: «ظهور اتفاق نميافتد مگر…»، يعني «نشانههاي حتمي ظهور» فهميد. اگر چنين سياقي در روايت باشد، ولو در كلام امامان بعد تكرار هم نشده باشد همچنان باقي است و منسوخ نشده است. همچنين اگر نشانهاي رخ داده، ولي انطباق اجمالي دارد و شاهدي بر تكرار اين علامت براي ظهور وجود دارد، باز هم منسوخ نشده است و تنها در صورتي كه نشانه رخ داده و هيچ شاهدي هم بر تكرار نيست آن علامت منسوخ شده است. براي نمونه روايات پرچمهاي سياه پس از امام صادق((علیه السلام)) نقل نشده است يعني از سال 140 ـ كه بداء در ظهور بوده ـ به بعد تكرار نشده است و از سويي مظان انطباق با پرچم عباسيان (كه آنها را مسودّه و سياهجامگان ميناميدند) كه حدود سال 130 ق. رخ داد هم دارد. اما به رغم عدم تكرار و شباهت با خروج عباسيان باز نميتوان گفت روايات پرچمهاي سياه براي ظهور قائم((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) علامت نيستند و منسوخ شدهاند، چون رواياتي در دست است كه از دو پرچم سياه در تاريخ خبر ميدهد: مثلاً رسول الله((صلی الله علیه وآله)) فرمود:
پرچمهاي سياه بنيعباس از مشرق بيرون ميآيد و پس از مدتي بيرقهاي سياه كوچكي از مشرق آشكار ميشود كه با مردمي از فرزندان ابوسفيان و يارانش ميجنگند و از مهدي پيروي ميكنند.12
هم چنين روايتي ديگر بدين مضمون كه، دو پرچم سياه از خراسان هست: يكي براي بنيعباس و يكي صاحبان آن پرچمها كلاه سياه و لباس سفيد بر تن دارند و جلودارشان مردي به نام «شعيب بن صالح» است كه قيام او تا واگذاري حكومت به مهدي 72 ماه است.13
اگر اين دو روايت را معتبر بدانيم، به رغم اتفاق افتادن پرچمهاي سياه قبل از سال 140 ق. هم نميتوان حكم به منسوخ بودن آنها كرد.
پي نوشت :
1. الغيبه نعماني، ص 200، ح 16.
2. سورة يونس (10)، آية 102.
3. چشم اندازي به حكومت مهدي، نجم الدين طبسي، ص 29.
4. تحليل تاريخي نشانههاي ظهور، مصطفي صادق، گفتار هفتم از كليات.
5. 5 سفياني، 12، حسني و چند نفس زكيه تاريخي ادعا شده است. ر.ك: همان.
6. ر.ك: الغيبه، نعماني، باب 14، ص 283.
7. ر.ك: همان، ح 18، ص 267.
8. ر.ك: تحليل تاريخي نشانههاي ظهور، مصطفي صادق، گفتار اول از فصل دوم.
9. معجم الاحاديث الامام المهدي، ج 1، ص 389.
10. الفتن، نعيم بن حماد، ص 109، ح 558.
11. اين بخش براي پيش فرض شايعي است كه فرج و ظهور را يكي مي داند.
12. الفتن، ابن حماد، ص 213.
13. همان.
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}